لعنتی، او او را لعنتی می کند. من زنم را همینطور لعنت می کنم.
تعداد انگشت شماری| 43 چند روز قبل
به نظر می رسد که او دوست دارد در خود صنعت خدمات کار کند. )پاهای دخترخوانده جادویی است، همه با دستان خروس به خوبی با پاهایش خوب نیستند. خوب، و بین آنها همه شگفتی ها - واژن فقط با آب جاری است، ظاهرا خیلی طولانی می خواست ناپدری را اغوا کند.
من او را کتک می زدم!
آه چقدر بلغم از بیدمشک بیرون آمد!
لعنتی، او او را لعنتی می کند. من زنم را همینطور لعنت می کنم.
به نظر می رسد که او دوست دارد در خود صنعت خدمات کار کند. )پاهای دخترخوانده جادویی است، همه با دستان خروس به خوبی با پاهایش خوب نیستند. خوب، و بین آنها همه شگفتی ها - واژن فقط با آب جاری است، ظاهرا خیلی طولانی می خواست ناپدری را اغوا کند.
♪ می خوام لعنتت کنم، می خوام لعنتت کنم ♪
می توانید سه نفری داشته باشید